آسمون دلدادگی | ||
|
سلام دوست دارم همه بضاعتم رو توی نوشته هام جمع کنم و به تو هدیه کنم، دستمم که خالی باشه برات سبدی از صداقت و احساس میارم برای لحظه های بود و نبودم..... دوست دارم ازت بپرسم یادت هست که تو روزای نه چندان دور، کنج تنهایی من بودم و اوج پرواز تو، نگاه آروم تو بود و نفس بی قرار من یادم هست که من همیشه پر بودم از هیچ تو بودی که پر بودی از حس و واژه و نفس یادم هست که "تو"رو دعا کردمو "تو" مستجاب شدی، و "تو"یی که همیشه بودی و خوب دیدی که من از پیله رها شدم و پروانه شدم. من این روزها راهی خونه ای شدم که تا به حال نرفته بودم، نه خونه ای از جنس خونه های معمولی... من این روزها معنی خونه رو فهمیدم، معنی که تو به زندگیم فهموندی. من این روزها با بودن تو فهمیدم دود درد آلود این شهر به بعضی از کوچه ها نمی رسه من امروز خیلی چیزها دونستم و معنی خیلی حرفا رو فهمیدم مهربونم، به ستاره های نگاهت بگو ببارن، تا زمین تشنۀ روح من از خشکی نمرده... نازنینم دوست دارم کنار پنجره ای صبر کنم وبه انتظار دیدن روی ماهت همه عمرم رو صرف کنم... وقتایی که حرف از خستگی می زنم منو با تمام بی قراری هام ببخش صحبت از خستگي نيست، اگه خسته باشم که عاشقيم يه جايي بين زمين و آسمون اشکال داره، و به جون خودت تا هر وقت که بتونم و جونی برای بودن داشته باشم، براي ساختن خونه عشقمون روزا رو به دفتر خاطراتم گره مي زنم و شبها رو به جای آغوشی که مال من نیست، به داشتن دور و دیرش فکر می کنم و راضی می شم دوست ندارم تسلیم معادله دل و دیده بشم، دوست ندارم تسلیم هیچ چیزی بشم جز معجزه عشق که خوب می دونم ربطی به سن و سال و شرایط نداره، که خوب می دونیم می تونه روح بده حتی به شاخ و برگهای شکسته و خشک درخت احساسمون تواین روزای سخت و طاقت فرسا.. یاحق نظرات شما عزیزان: صخره
ساعت22:19---14 آبان 1392
به یادت هستم و خواهم بود
حتی وقتی خودم را فراموش میکنم پاسخ:حکم فراموشیت را آوردند ، ولی به یاد “مهربونی هایت” امضا نکردم . . .یاحق بهناز
ساعت13:49---14 آبان 1392
تنهايي را ترجيح بده به تن هايي كه روحشان با ديگريست،تنهايي تقدير نيست،ترجيح است!!
پاسخ:هیچکـــس نمـی دانــد چقــدر جـایِ شـادمـانیهـای بـی سـبب در دل نســلِ مـا خـالیسـت …!یاحق |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |